فریدون مشیری




















از یــاد رفتــه ها

تو کیستی که من اینگونه،بی تو بی تابم؟                     شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم

تو چیستی،که من از موج هر تبسم تو                       بسان قایق سرگشته روی گردابم!

فریدون مشیری شاعری برجسته و توانمند که از راهیان شعر نو می باشد.در سال 1305 در تهران چشم به جهان گشود.دورۀ ابتدایی و متوسطه را در مشهد و تهران به پایان رساند.عزیمت آنها به مشهد بعلت مأموریت پدر بود.اما مشیری به تهران باز می گردد و بخاطر علاقۀ وافری که به ادبیات داشت در دانشگاه تهران رشتۀ ادبیات فارسی را بر می گزیند.تا درونی را که از فرط عشق و شیدایی در وادی شعر و شاعری می سوخت سیراب کند.فریدون مدتی در وزارت پست و تلگراف و تلفن مشغول بکار شد.دورۀ شاعری او به جوانی او بر می گردد هنگامیکه که 18 سالش بود آثارش بطور پراکنده در مطبوعات انتشار می یافت.وبه استقبال مردم روبرو می شد شعرهای لطیف او حس آدمی را بر می انگیزد واو را در رویاها به پرواز در می آورد.

چنانکه از اشعار فریدون بر می آید صداقت و راستی است که در شعرهایش موج می زند و کلمات چنان صحیح در کنار یکدیگر قرار گرفته اند که آدمی را سر خوش می کند.چنانکه استاد شهریار در این باره می فرمایند:

"من وقتی شعر خوبی می خوانم بنظرم می آید که کلمات بشکل مرغان زیبا و تیز بالی پر باز کرده،معانی و مفاهیم را در آغوش می گیرند.از تماشای این تابلو که هر چه شعر بلندتر باشد،روشنتر و وسیعتر است،حالتی که گویند در حین سرودن شعر داشته،در من که خوانندۀ آن اثر هستم بیدار می شود هر چه این حالت عمیق تر و پاک تر و زلال تر باشد،مقام شعر در نظر من بالاتر می رود این کیفیت را در آثار شما(فریدون) کاملاً درک می کنم."

دکتر شفیعی کدکنی می فرماید:

"شعر او به یکبار خواندن تمام زیبایی ها و رازهای خود را به خواننده می بخشد.راز این توفیق را در دو،سه خصوصیت شعر مشیری می توان جست که نخستین آنها زبان نرم و هموار سادۀ اوست و در این راه توفیقی یافته که نصیب کمتر شاعری از معاصران ما شده است."

فریدون کلمات را زیبا و ساده در اشعارش بکار می برد که این از ظرایف فن شهری است.

آثـــار فریــدون

کتاب تشنۀ طوفان در سال1334-گناه دریا سال1335-نایافته به سال1336-ابر بر سال1340-ابر و کوچه سال1346-از خاموشی1356-از دیار آشتی 1371-آه باران 1375 منتشر گردیده است.

 شاعر مورد علاقه خودم استاد مشیری هست امیدوارم شما هم خوشتون بیاد

ای همه مردم!در این جهان به چه کارید؟

عمر گرانمایه را چگونه گذارید؟

هر چه در عالم بود اگر به کف آرید

هیچ ندارید  اگر که عشق ندارید

وای شما دل به عشق اگر نسپارید!

گر به ثریا رسید،هیچ نیرزید

عشق بورزید،دوست بدارید

----------------------------------------------

زندگی گرمی دل های به هم پیوسته ست

تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست

در ضمیرت اگر این گل ندمیده ست هنوز

عطر جان پرور عشق

گر به صحرای نهادت نوزیده ست هنوز

دانه را باید از نو کاشت

آب وخورشید و نسیمش را از مایه ی جان

خرج می باید کرد

رنج می باید برد

دوست می باید داشت



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در برچسب:زندگی نامه فریدون مشیری+اشعار فریدون,ساعت 20:25 توسط fateme| |


آخرين مطالب
» <-PostTitle->

Design By : RoozGozar.com